شاعر: یوسف شیر دژم


کجاست آخرین روز و شب شماری ما؟
چقدر طول کشیده است بی قراری ما
دگر تحمل درد فراق ممکن نیست
کجاست مرهم این زخم،  زخم کاری ما؟
اگر چه زلزله یأس می‌وزد، اما
فرو نمی‌ریزد برج بردباری ما
تو آفتاب امیدی و بی شبیه، ولی
به نور ماه شبیه است امیدواری ما
دعا کنیم «افق» آه، بلکه ختم شود
به فصل آمدن یار، سال جاری ما